جدول جو
جدول جو

معنی شال تره - جستجوی لغت در جدول جو

شال تره
تره ی وحشی و خودرو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه ترج
تصویر شاه ترج
شاه تره، گیاهی خودرو با گل هایش ریز خوشه ای قرمز رنگ که مصرف دارویی دارد
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، هلیانه، خامشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
گیاهی خودرو با گل هایش ریز خوشه ای قرمز رنگ که مصرف دارویی دارد
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، هلیانه، شاه ترج، خامشه
فرهنگ فارسی عمید
روز شروع سال نو از عمر کسی که در آن روز جشن گیرند یا مراسمی برای یادبود برپا کنند، وجه تسمیه اش آن است که در قدیم برای حساب عمر رشته ای داشته اند که با گذشتن هر سال گرهی به آن می زده اند و از تعداد گره ها سال های عمر را معلوم می کرده اند، برای مثال گشت چون رشتۀ عمرم کوتاه / معنی سال گره دانستم (ملاطاهر غنی - لغتنامه - سال گره)
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ رِ)
دهی از دهستان فریم بخش دودانگۀ شهرستان ساری. سکنۀ آن 220 تن. آب آنجا از رود خانه پاجی. محصول عمده آنجا برنج و غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِه)
مخفف شغال به. نوعی از به است که آن را در رامیان و کتول شغال به نیز گویند. (از جنگل شناسی ج 1 ص 242). توچ. سنگه. به جنگلی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
به لغت مازندرانی دلدل است. (فهرست مخزن الادویه). شال کره
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ / پِ)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. دارای 526 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، حبوبات، پنبه، چغندر و کشمش است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ / رِ)
دارپره. مرغی کوچک و خوش آواز. (ناظم الاطباء). صعوه. (زمخشری). و شاید مصحف و یا صورت دیگری از دالبزه باشد. رجوع به دالبزه شود
لغت نامه دهخدا
(تَرْ رَ)
باغ یا قطعه زمین محصوری که در آن سبزی کارند. (لغت محلی گناباد، خراسان)
لغت نامه دهخدا
(شَ تَپْ پِ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس. آب آن از رود خانه تنگ راه و چشمه تأمین میشود. سکنۀ آن 300 تن. محصول عمده آن غلات، برنج، صیفی و حبوب است. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
به لغت دیلمی دلدل است. (فهرست مخزن الادویه). شال کشی
لغت نامه دهخدا
روز شروع سال نو از عمر طبیعی که درین روز بعضی جشن میگیرند. توضیح: وجه تسمیه بسبب رشته ایست که هر سال از عمر مولود بر آن گره زنند تا سالهای عمر بدان معلوم شود (مخصوصا در هند) از تعداد گرههای ریسمان میتوان بسن مولود پی برد ولی در ایران این کلمه را تبدیل به) سالگرد (کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شش تره
تصویر شش تره
روناس
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است برخی گونه ها نیز دو ساله اند ارتفاعش بین 20 تا 80 سانتیمتر میرسد و غالبا در باغ ها و مزارع و کشت زارها به طور فراوان میروید. ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و رگها متناوب و دارای بریدگی ها بسیار می باشد، گلهایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی است. قسمت مورد استفاده این گیاه شاخه های گلدار آن است که به حالت تازه یا خشک مصرف میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با تره
تصویر با تره
دف دایره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
((تَ رَ یا رِ))
شاهترج، گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است (برخی گونه ها نیز دو ساله اند) ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و برگ ها متناوب و دارای بریدگی های بسیار می باشد. گل هایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال گره
تصویر سال گره
((گِ رِ))
روز شروع سال نو از عمر کسی، جشن تولد
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است با برگ های کنگره ای
فرهنگ گویش مازندرانی
خورشت تره که به جای آب و روغن از گزنه ی نورسته و سر شیر استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای سنگ چهارگوش که عوام برای پایین آمدن تب به گردن آویزند
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه یک ساله به ارتفاع هشتاد تا دویست سانتیمتر، میوه ای چون
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای تشی
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه مردابی که آن چون دم شغال است و در گذشته در تهیه ساروچ
فرهنگ گویش مازندرانی
از تپه های تاریخی ناحیه ی غرب گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
از تپه های باستانی در شمال روستای یساقی کردکوی که مربوط
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
برف روی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
برگ درختان خشک شده که روی زمین را بپوشاند، خانه ی خاله
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و چشمه ای در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
خارپشت، جوجه تیغی
فرهنگ گویش مازندرانی
تله ی مخصوص شغال گیری
فرهنگ گویش مازندرانی
شال ترس
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای قدیمی در حوالی قره تپه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی صحرایی که عرق آن برای رفع قولنج و دل درد و سنگینی معده
فرهنگ گویش مازندرانی